نیمانیما، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

نیماجون

کالسکه تاشو

با توجه به تجربیات سفر هایی که با نیما رفته بودیم  یکی از چیزاییکه  از خیلی وقت بود ذهنمونو به خودش مشغول کرده بود اینور اونور بردن نیما بود تو مسافرتها  یا توی شهر خودمون بود. تو مشهد آغوشی با خودمون برده بودیم که از بغل گرفتن خیلی بهتر بود ولی در دراز مدت باعث کمر درد میشد علی الخصوص که بندشم کمی بلند بود.  این بود که از مدتها قبل تو فکر یه کالسکه بودیم ، البته نیما یه کالسکه داره که رو سرویس سیسمونیشه و جنس محکمی داره ولی خیلی سنگین و جاگیره برای همین نمیشه اونو تو ماشین گذاشت و همیشه اینور اونور برد بنابراین باید یک کالسکه پیدا می کردیم که جازیاد نگیره وسبک باشه قبلا از این کالسکه های تاشو دیده بودیم وازاونجا که ه...
25 فروردين 1391

مسافرت نوروز

برای عید نوروز نیما همراه بابا و مامان ومامانی و خاله ها و عموعلی(شوهر خاله) رفتند اصفهان و شیراز سه شب  تو هرکدوم از این شهر ها بودن و در کل به همه خوش گذشت هرچند مسافرت تو عید مشکلات خاص خودشو داره.  چند تا عکس از اون سفر ببینین.   نیما جونم در باغ پرندگان در این عکس نیما خودش ایستاده بود وبه قو نگاه می کرد دستش را برد جلو که قو با نوکش زد دست پسرم که نیما جون کلی گریه کرد شیراز   ...
25 فروردين 1391

ارمغان یزد

       ده روزی به عید مونده، برای اولین بار بعد از تولد نیما بابا رفت به یه برنامه کوهنوردی . در اصل دوتا برنامه متفاوت توی یک استان اونم استان پهناور یزد، پهناور از این جهت که  روز اول برنامه کویرنوردی بود توی بیابونای برهوت و تپه های ماسه ای وفردای همونروز تو ارتفاع  چهار هزار متری بود با هوای سرد و برف و البته آخرش گل نوردی که این خاصیت طبیعت ایرانه که گاهی حتی تو یه استانمونم دیده میشه. امیدوارم همه تون این توفیق رو داشته باشین که با نی نی هاتون سرتاسر ایرانو بگردین. نیما هم با اینکه خیلی وقته چهره باباشو تشخیص میده و حتی از در که میاد براش شادی می کنه ولی به نظر نمیرسید متوجه غیبت بابا...
15 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیماجون می باشد